Monday, May 31, 2010

آیا سپاه پروژه ی حذف خامنه ای را کلید زده است؟

با فرارسیدن خرداد، ماه سرنوشت ساز و پرحادثه، سپاه پاسداران کودتای خود را علنی کرد. پاسدار جعفری فرمانده سپاه با معرفی این نیرو به عنوان یک نهاد «سیاسی، امنیتی، اقتصادی و نظامی» آب پاکی روی دست همه کسانی ریخت که می خواستند باور داشته باشند هنوز امیدی هست که که بتوان سپاهی ها را به پادگان ها برگرداند و مدیریت کشور را به دست غیر نظامیان داد
حرف های پاسدار جعفری به معنای آن است که این سپاه دیگر آن سپاه نیست و از این پس این نیرو قادر است که در تمامی حوزه های اداره ی کشور اعم از سیاسی، اقتصادی و یا نظامی دخالت کند. به عبارت دیگر برای مدیریت کشور به نیروی دیگری نیازی ندارد. مخاطب این گفته ی پاسدار جعفری کیست؟ او خواسته است که چه کسی متوجه شود که سپاه دیگر یک نیروی نظامی نیست و می تواند کنترل کل کشور را به دست گیرد؟ به نظر می رسد که از یکسو این پیام روشنی است برای اصلاح طلبان و نیز افرادی مثل میر حسین موسوی و کروبی که بدانند چشم امیدی به آینده برای بازگشت سپاه به امور صرف نظامی نداشته باشند.اما در یک دید ظریف تر این طور به نظر می رسد که این گفته های فرمانده ی سپاه خطاب به ولی فقیه باشد. براساس گزارش های اخیر این طور به نظر می رسد که کنترل پرونده ی اتمی از دست خامنه ای بیرون آمده است. قرارداد فاجعه بار تهران مورد مخالفت شدید روزنامه ی جمهوری اسلامی که بیانگر نظرات ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی است قرار گرفت. از آن سوی تغییر رفتار ناگهانی روسیه نسبت به تهران نیز به دلیل مانوورهای پشت پرده ی سپاه در عرصه ی سیاست خارجی عنوان شده است، امری که خامنه ای را دور زده و سپاه را به عنوان تصمیم گیرنده ی نخست در ایران معرفی می کند.این احتمال را باید داد که خبرهای رسیده مبنی بر تدارک یک واکنش از جانب خامنه ای می تواند سبب ضد حمله ی پیشگیرانه ی سپاه شده باشد. گفته های جعفری به خامنه ای می گوید که ما نظام را در مقابل قیام مردم حفظ کرده ایم و لذا ما برای آن تصمیم می گیریم.این تضادها را باید برای جنبش به فال نیک گرفت. زیرا بیانگر آن است که خط قرمزهای رهبری نظام یکی بعد از دیگری توسط نه فقط دشمنان آن بلکه توسط نیروهای تحت امر او نیز زیر پا گذاشته می شود. به عبارت دیگر از این پس کودتا شکل علنی تری به خود گرفته و به سوی حذف تدریجی مهمترین عامل رشد قدرت سپاه یعنی ولی فقیه می رویم. باید دید که در روزهای آینده واکنش های خامنه ای به این موضوع چیست. ولی فقیه نظام بر سر یک دوراهی است: یا وبا مهار سپاه خشم آنها را بر علیه خود برانگیخته و قربانی انتقام کشی کودتاچیان شود و یا با آنها همراهی کند و خود را آماده حذف از صحنه نماید. در هر دو حالت از این پس جایگاه ولایت فقیه که روزی خیمه ی نظام بود به صورت بحران آفرین ترین نهاد کل نظام در خواهد آمد.بدیهی است که در این شرایط که آشوب ساختاری کل نظام را فرا خواهد گرفت فرصتی پدید می آید که مخالفان رژیم بتوانند با یک استراتژی مبارزاتی روشن و با سازماندهی به هدف های خود نزدیک تر شوند.

Saturday, May 22, 2010

یا می جنگیم و آزاد زندگی می کنیم یا می ترسیم و برده می میریم

بار دیگر خرداد فرا رسید. ماهی پرماجرا و پر از فرصت. ماهی که در آن می توان برای جنبش آغازی جدید را تدارک دید. امروز کمتر کسی است که باور داشته باشد چیزی به ام نظام جمهوری اسلامی کمترین قابلیتی برای تغییر و تحول داشته باشد. هرچه است ایستایی و انحطاط و سرکوب است. رژیم به زبانی روشن با مردم سخن می گوید: تا ساکت شوید دستگیر، شکنجه و اعدامتان می کنم، در خیابان و مدرسه و دانشگاه به سراغتان می آیم و هر بلاییکه دلم بخواهد برسرتان می آورم.طرح اجباری کردن مقنعه برای دانشگاه یک مثال خوب در این زمینه است. به محض آن که دانشجویان اعتراضات خود را قدری فرونشاندند رژیم به ضد حمله دست زد و در پی تحمیل محدودیت هایی جدید برای دانشجویان است. اگر بازهم اعتراضی نبیند طرح های آخوند پسندانه ی دیگری را نیز به دانشگاه ها تحمیل خواهد کرد.جمهوری اسلامی یک نظام برده سالار است، شهروند نمی خواهد، برده و مرده می خواهد. از موجود انسانی و از موجود زنده وحشت دارد. همه را مرده دل یا مرده تن می خواهد. پیام این نظام این است یا از پس من بر می آیید و یا تا آن جا که بتوانم جان و مال و هست و نیست شما را غارت و چپاول کرده و ناموستان را تجاوز می کنم.آنها که می خواهند این واقعیت سیاه و خشن رژیم را با واژه های پرطمطراق و رنگی زیباتر جلوه دهند خیانتی بزرگ را مرتکب می شوند. باید مردم را در مقابل آینه ای قرار داد که در آن واقعیت آن چه هستند و آن چه بر آنان روا داشته می شود را ببینند و به دنبال آن نباشند که با فرار از واقعیت خود را در یک امید کاذب فروبرند. باید برای توده ها توضیح داد که جز براساس اراده ی خود و جز بر مبنای خواست خویش راهی برای نجاتشان نیست. نه کسی به فریادشان خواهد آمد و نه به طور جبری حاکمیت ستمگر و جنایتکار کنونی از آنها دست برخواهد داشت.بنا براین بر یک نکته باید تاکید کرد: یا می جنگیم و آزاد زندگی می کنیم یا می ترسیم و برده می میریم.

Sunday, May 16, 2010

پیام مشترک جو هیل و فرزاد کمانگر: برای من گریه نکنید، سازماندهی کنید

اعدام فرزاد کمانگر، معلم، نویسنده و شاعر به گونه ای یادآور مرگ « جو هیل» ترانه سرا، مورخ و مبارز کارگری بود. جو که با خانواده اش از سوئد برای کار به آمریکا مهاجرت کرده بود به سازمان بین المللی جهانی کارگری (IWW )پیوست. او فعالیت های فراوانی برای پیشبرد مبارزات کارگری انجام داد و بخصوص ترانه هایشان بر زبان کارگران بود و در تجمعات اعتراضی کارگران شعرهای او را می سرودند. از اشعار مشهور او میتوان از “کیسی جونز- اعصاب شکن” و “دختر طغیان ” نام برد.از آن جا که حکومت ضد کارگری آن وقت آمریکا فعالیت ها و حضور جو هیل را بر نمی تابید در ۱۴ ژانویه ۱۹۱۴ او را به بهانه ی واهی قتل دونفر بازداشت کردند. اتهامی به همان اندازه بی اساس که اتهام فرزاد کمانگر. دادگاه باوجود اینکه هیچ مدرکی در تایید این اتهام نداشت او را به اعدام محکوم کرد وزمان تیرباران ۱۵ اکتبر ۱۹۱۵ تعیین گشت. درست به سان مورد فرزاد اعتراضات به حکم اعدام جو هیل آغاز شد. جلسات، میتنگها و راهپیمایی های متعددی در دفاع از وی برگزار شد. جوهیل در سطح جامعه مسئله ای مطرح بود وکارگران قطعنامه ها و فراخوانی زیادی برای آزادی او صادر کردند. کارگرانی بسیاری از سایر کشورها نیز به این کمپین پیوستند و هر روز پیش از صد نامه وتلگراف در دفاع از آزادی جوهیل به مقامات قضایی امریکا ارسال میشد. ابعاد این مبارزه چنان سترده بود که بسیاری از دولتمداران از عواقب اعدام جوهیل نگران بودند.فرزاد در آخرین نامه اش از زندان نوشت:ما امروز که قرار است زندگی را از من بگیرند با عشق به همنوعانم تصمیم گرفته ام اعضای بدنم را به بیمارانی که مرگ من میتواند به آنها زندگی ببخشد هدیه کنم و قلبم را با همه عشق و مهری که در آن است به کودکی هدیه نمایم.فرقی نمیکند که کجا باشد بر ساحل کارون یا دامنه سبلان یا در حاشیه کویر شرق و یا کودکی که طلوع خورشید را از زاگرس به نظاره می نشیند، فقط قلب یاغی و بیقرارم در سینه کودکی بتپد که یاغی تر از من آرزوهای کودکیش را شب ها با ماه و ستاره در میان بگذارد و آنها را چون شاهدی بگیرد تا در بزرگسالی به رویاهای کودکی اش خیانت نکند،قلبم در سینه کسی بتپد که بیقرار کودکانی باشد که شب سر گرسنه بر بالین نهاده اند و یاد حامد دانش آموز شانزده ساله شهر من را در قلبم زنده نگهدارد که نوشت: “کوچکترین آرزویم هم در این زندگی برآورده نمیشود” و خود را حلق آویز کرد.و جو هیل از زندان یک روز قبل از اعدامش نوشت:اجرای وصیت من آسان استچون چیزی برای تقسیم ندارمبستگانم نیازی به گریه نخواهند داشت“خزه به سنگ غلطان نمی چسپد“جسدم؟ آه اگر به اختیار من استبسوزانیدش وخاکسترش را به نسیمی سبک خیز بسپاریدتا به آنجایش ببرید که روئیدن گاه گلهاستشاید آنجا گل پژمرده ایبه زندگی برگرددودوباره باز شگفداین است آخرین خواست منسعادت از آن همه شما باد!جو هیل را در ۱۹ نوامبر ۱۹۱۵ را تیرباران کردند، فرزاد کمانگر در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ به دار آویخته شد.هیچ سالنی در شیکاگو گنجایش پذیرش چندین هزار نفر از آخرین بازدیدکنندگان جوهیل را نداشت. سی هزار نفر از کارگران این گفته جوهیل را در مراسم تکرار میکردند. “که برای من گریه نکنید، سازماندهی کنید”.پیام فرزاد بی شک همان است.

Monday, May 10, 2010

پيشنهاد مي گردد تظاهرات روز 22 خرداد در همان مسير امام حسين تا آزادي اعلام گردد

تمركز تظاهرات در نقطه محدود به هيچ امكان نمي تواند موثر واقع گردد. تظاهرات بسيار پراكنده، نيز، چندان موثر واقع نمي شود. پيشنهاد مي گردد تظاهرات روز 22 خرداد در همان مسير امام حسين تا آزادي اعلام گردد تا از قدرت مانور رژيم كودتا كاسته شود، نيز نتايج حداكثري ببار آورد. روز 22 خرداد روز شنبه است و بر خلاف روز عاشورا روز تعطيل نمي باشد. اين خود داراي جنبه هاي مثبت و منفي است. در صورتي كه رژيم با اعلام اين مسير تصميم به مسدود نمودن راههاي منتهي به اين مسير نمايد، بدليل اهميت ترافيكي اين مسير ما با يك بحران ترافيكي عظيم در تهران مواجه خواهيم شد، كه مي توان از آن در جهت مثبت استفاده نمود.
جوانان و طرفداران جنبش سبز بايد سرمايه زيادي براي تبليغ اين روز و بيان اهميت آن در بين خانواده ها بخرج دهند و نيز بايد تمامي روشهاي ديگر سنتي را علاوه بر اينترنت در جهت بسيج مردم به كار بگيرند. اميدوار باشيم تا بتوانيم حدود سه ميليون تهراني را به خيابان بياوريم. رژيم كودتا به احتمال زياد نمي تواند بيش از 50000 نيرو را براي اين روز بسيج نمايد. در نتيجه اگر سه ميليون به خيابان بيايند، به ازاي هر 60 نفر تنها يك مامور حضور خواهد داشت و اين قدرت مانور مردم را به شدت افزايش مي دهد.(مردم بايد با اين واقعيتهاي ملموس آشنا شوند)
نكته بسيار مهم تاكيد بر صلح آميز بودن تظاهرات است تا از بروز حوادثي همچون روز عاشورا جلوگيري شود. بايد به مردم يادآوري كرد تا حتي المقدور از دادن شعار، خصوصا شعارهاي تند خودداري نمايند و تنها با حضور خويش شرايط خود را به كودتاگران تحميل نمايند. حداكثر فعاليت اضافي قابل توجيه تنها روشن كردن آتش مختصر به منظور خنثي سازي گازهاي اشك آور مي باشد.
همه طرفداران جنبش سبز بايد از هم اكنون در كوچه و خيابان و خانواده ها به اعلام و تشويق ديگران مبني بر شركت گسترده در تظاهرات ترغيب شوند و با جمله كوتاه: " 22 خرداد، 5 بعد از ظهر، امام حسين تا آزادي يادت نره" تنور مبارزه را بيش از پيش گرم نمايند. منبع جرس